دلم گرفته ای اسطوره قلبم،ای تسخیرکننده وجودم،ای نابودکننده سوزهایم وای به وجود آورنده امیدهایم. عمریست از این تباهی طاعون زره دلم گرفته وسخت عاجزم از حجم این سیاهی ذلت بار،قلبم از تپش افتاده دیگر توان ماندن در این قفس بی کسی را ندارم. آخه گناه من چیست؟ جز جرم دوست داشتن . قلبم در انتظار تو چند صبا حی است همانند پرنده بال شکسته به گل نشسته است.اینجا غریب وبی کس در انتظار طلوع سپیده صبحم و افساردلم دلم گسسته وتاب وتوان ندارم یک لحظه از خیالت دور نمی شوم.بی اراده در فکر تو غرق می شوم نفسم؛زندگیم؛ من قدرت جدایی ازعشق تو را ندارم.بدان که در کمینم تارد پایی ازتودر اینصحرای برهوت بجویم.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |